مسئله اینه که من مهارت ندارم؟
دارم.
زبان خارجه بلد نیستم؟
بلدم.
دانشگاهی که میرم خوب نیست؟
هست.
معدلم بالا نیست؟
هست.
علاقه ندارم؟
دارم.
فقط درس خوندم؟
نه بابا جان همه کاری کردم.
مشکل؟
ای بابا همه نیرویی میخوان که حداقل 2 سال سابقه کار داشته باشه.
الان منی که تازه درسم تموم شده، باید سابقه کار رو از تو گنجهی خونهی مامانبزرگم دربیارم بکنم تو چش و چال کارفرما؟ من باید وارد زمانهای موازی میشدم که طی 4 سال تحصیل، 5 سال سابقه کار هم داشته باشم؟ یعنی این سیستم جایی برای افراد تازه کار نداره اصلا؟ حتی اونایی که میگن سابقهی کار شرط نیست، باز از بین گزینههای روی میز سابقهدارشو سوا میکنن:)))
کارآفرینی کنم؟
تلاشمو کردم. رشتهی من برای کارآفرینی نیاز به سرمایهی کلان داره. نیاز به سرمایهگزار با جیب پر پول و دلی ریسک کننده:))) باز باید بگم که نمیان امکاناتشونو در اختیار تیمی بذارن که جوانه. شما مستندات هم بهشون ارائه بدی باز یه انقولتی (!) میارن. مثلا اگه یه استاد خوش سابقهی پنجه طلایی کار رو تایید کرده باشه، شاید قبول کنن. ولی استفاده از کوپن استاد همانا و کلا همه چی برای استاد شدن همانا:)) کلا کارخونهها و شرکتهایی که از طرحی مثلا حمایت میکنن، شیوهای به شدت استعماری دارن. یه طوری که اگه همه چی خوب باشه و گل و بلبل، اگه چیزی نشه، بعد 5 الی 6 سال تازه شاید به جایی برسی. اوضاع مملکت انقد نوسانی هست که ریسکش به شدت بالاست. هم برای اونا و هم برای من.
خلاصه که بین در و دیوار دارم له میشم بچهها جون:))