روگا

هفته‌ی اول و دوم اردیبهشت

شنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۹:۵۶ ق.ظ
نویسنده : سارا -!

1- بزرگترین درسی که گرفتم اینه که زندگی اصلا اونجوری که برنامه ریزی می‌کنی، پیش نمی‌ره سارا جون. اکثر اوقات، شاید بهتره بگم همیشه، اونجوری پیش می‌ره که خودش می‌خواد و اصلا هم به دست و پا زدن‌هات توجهی نمی‌کنه.

2- سری قبل، نگران پروژه‌م بودم ولی باید بگم نه تنها موضوع عوض شد که الان واقعا جای خوبی هستم. یه پروژه دیگه هم داریم که اگه واقعا سودهی داشته باشه و بتونیم اجراش کنیم، دست از هر روز و هر شب به مهاجرت فکر کردن، می‌کشم ولی خب، همونطور که می‌دونید معمولا پروژه‌های دانشگاهی قدرتمند نهایتا یه مقاله می‌شن و اگه خوش شانس باشی، تو ژورنال خارجی اکسپت می‌شن!

3- بنظر شما مسموم‌ترین شبکه اجتماعی کدومه؟ من نظرم رو لینکدینه. اصلا انگاری اومدن تیندر و اینستا! پست نامرتبط و اینستا پسند که تا دلتون بخواد. بساط سلام خوبی؟ چی می‌خونی؟ و کوفت و زهرمارم که بر پاست. واقعا سمیه. سم خالص اصلا.

4- نمی‌دونم کنکور ارشد سر تاریخ خودش برگزار می‌شه یا نه اما به هر حال من یه کنکوری‌م که واقعا اوضاع خوبی ندارم. با این حال ترجیح می‌دم برگزار شه و تموم شه بره پی کارش. چرا اخه باید کش بیاد؟ قبول نمی‌شم دیگه نهایتا.

5- بزرگترین پشیمانی؟ چرا همین امسال برای ایتالیا اقدام نکردم! باتوجه به نتایج پذیرش ملت، واقعا شانس بسیار بالایی داشتم که باز این اعتماد بنفس پایین کار دستم داد. امشب داشتم فایل‌های روی دستکتاپم رو مرتب می‌کردم و یه فایل با اسم رزومه باز کردم و سرسری که نگاه کردم، با خودم گفتم به به چه دانشجوی فعالی و واقعا شرمنده‌ی خودم شدم که هر روز می‌زنم تو سر خودم که سارا خانم، خیلی بدی، بد بد بد!

6- هفته‌ای که گذشت هفته‌ی خوبی نبود. کلی کار نصف و نیمه مونده که شنبه رو باید بذارم برای تموم کردنشون! حالا این کارای مونده امشب یقه‌م رو می‌گیرن و خواب رو چونان زهری بر من تلخ می‌کنن. کاش امروز، بعد آزمون یکم سر و سامونشون می‌دادم ولی خب، سارا جون شما ربات نیستی و به استراحت نیاز داری.

7- هدفم رو پیدا کردم. می‌دونم چی دوست دارم و دلم می‌خواد با درسی که خوندم چیکار کنم ولی باعث نشده بازدهی و انگیزه‌م بره بالا. چی بود پس می‌گفتن اگر هدف و علاقه‌ت رو پیدا کنی، انگیزه‌ت سر به فلک می‌شه و کارات لذت بخش می‌شن؟ دروغ باز تحویلمون دادن که.

اولین باره احساس میکنم یکی از بچه های بلاگ داره به سبک مورد علاقه من مینویسه :-D

یعنی یه چیز به درد بخور و مختصر مفید شده از اتفافات

فضای محتواهای بلاگ بیشتر شبیه کتاب داستانه انگار

 

از معدود نوشته های بلاگ بود که کامل خوندم و لذت هم بردم واقعا

 

عه:))
من اصلا استعدادی در نوشتن داستان گونه ندارم و همین مورد نویسی رو هم خیلی به خودم باید فشار بیارم تا بتونم بنویسم:|


دیگه خیلی تعریف کردی و مجبورم هی از این مدل پست‌ها بذارم:))))
مرسی مرسی {جدیه این تشکره}

سلامت باشی

چه بهتر

من منتظرم...

:))

[فکر می‌کنم نیاز به توضیح نداشته باشه اگه یه هشتگ TENET هم من بذارم و برم!]

نیاز به توضیح نداره :؟

صرفن اشاره‌ای بود به عنوان و زمان انتشار. (-:

 

[فرض رو بر این گذاشتم که یه‌دونه « :؟ »ی خالی همون کارکرد علامت سوال رو داره! شاید هم نداره!]

من خودم دقت نکرده بودم:|
چرا اینطوری شده آخه:))
فکر کنم چون یه پیش نویس بوده، اینطوری شده ولی نباید می‌شده:|


{آره آره فرض درستیه.}

خب چون الآن درست شد، پس دیگه اون هشتگ TENET رو بردارم ببرم! (-:

:))

شما هم زود بزرگ شدید. همین یکم پیش بودید رفتید دانشگاه.

زود؟ زود نبود که. خیلی طول کشیده :))))
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی