همزمانی اتفاقات باعث میشود که دیگر تا ابد با هر نشانهای با خودت دائما یک چیز را زیر لب تکرار کنی و من هر بار زیر لب میگویم تو خیلی دوری.
اما از پا ننشستهام و دوان دوان به سمتت میدوم ولی تو باز هم خیلی دوری خیلی دور!
که هر چقدر بدوم و دستم را به سویت دراز کنم باز به تو نمیرسم.
دوری، نمیرسم به تو، اما با تمام جانی که برایم مانده به سویت دوانم.
و وقت ثبت این عکس، مدام در ذهنم تکرار میشد که تو خیلی دوری...