روگا

اجازه بدید من برم یکی دو قرن قبل‌تر و تو مزرعه صفا کنم!

شنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۲۴ ب.ظ
نویسنده : سارا -!

روز 24 ساعته دیگه نه؟

پس چرا کم میاد؟

8 ساعت خواب، 8 ساعت کار و 8 ساعت متفرقه برنامه‌ی ایده آلی به نظر میاد ولی عملیه واقعا؟

بیست و چند روزه که مشغول شدم به کارآموزی و نتیجه‌اش؟ بیش از پیش وقت کم آوردن! یعنی تا برسی خونه و ناهار بخوری، قطعا خسته‌ای و می‌خوای یه چرتی بزنی. آشنایید با من که چرت در قاموس من معنا نداره یا در بهترین حالت 2 الی 3 ساعت طول می‌کشه؟

خب دیگه! تموم شد و شب شد.

آخه آدمای شاغل چطور می‌تونن به بقیه جنبه‌های زندگی‌شون برسن؟ خانواده و همسر و بچه و فعالیت‌هایی که هر انسانی نیاز داره که انجام بده. نمیشه واقعا!

به همه‌ی این‌ها اضافه کنید که کار کنی و حقوق مکفی دریافت نکنی. دیگه حالی به آدم می‌مونه؟ کلی بدو بدو مسیر رو طی کنه و آخرشم جیبش خالی باشه و شرمنده؟

چه با ما کرد این نظام سرمایه‌داری و انقلاب صنعتی آخه؟

مسیر کاروبار

من واقعا گاها دلم برای فاطمه میسوزه

هفته هایی میشه که نهایتا مثلا توی کل هفته 7 ساعت پیشش هستم

بقیه هم ظاهرا همینن

البته با 8 ساعت کار اوضاع خیلی بهتر خواهد بود

من معمولا بیشتر از این سرکارم

ولی خوب از اون طرف من هفته ای یه روز (به غیر از جمعه) کارام رو خونه انجام میدم که لااقل وسط کار پیش فاطمه باشم

 

یکی از دوستام اینطوری نیست

از کارش میزنه که پیش همسرش باشه

وضعیتش با خانمش خوبه خداروشکر

ولی مالی...

واقعا لب مرز حرکت میکنن

 

میخوام بگم کلا حفظ تعادل کار راحتی نیست

ولی خوب همینه که هست

 

فکر میکنم روال همینه

تا حدود 40 سالگی باید همینجوری پیش بری

جمعه ها و عید و روزهای چند روز تعطیلی و ... هم بیرون و سفر و گردش و ...

 

مگه مجردی و بیکاری حالا دور دنیا رو گشتیم؟

همیشه همین بوده

 

یه ادم شجاع مطلبه

که یه مدت رو کار کنه

جمع کنه

بعد بزن زیر کاسه کوزه دنیا

ول کنه بره یه سال عشق و حال و تفریح

بعد دوباره برگرده سر کارش 

 

از این پستا میذاری باید منتظر کامنت های بلند بالای من باشی :-D

آره واقعا سخته. من رسما فقط یه نفرم. مامان و بابام خیلی توقع این رو ندارن که باهاشون وقت بگذرونم. ولی مثلا به مامانم که فکر میکنم که سرکار میره و این همه هم خونه باماست، دهنم باز میمونه!

فقط تا 40سالگی؟ من فکر کنم تا تهش همینه!

مسئله اینه بعد اون یه سال دیگه کارتو نداری:)))))



مطمئن بودم در این مقوله‌ی به خصوص کامنت می‌ذاری:))) از همه بیشتر درگیر کاری:)

:-D

اره من میشه گفت الویت اول زندگیم کاره در حال حاضر

به نظرم تا 40 اصلشه

بعدش میشه خیلی راحتتر بشه و وقت خالی تر بشه

به شرط اینکه تا اون موقع ادم قشنگ بترکونه دیگه

 

 

پس امیدوارم که بترکونی این سالارو

بزرگترین حسرت این روزهای من میدونین چیه؟/

 

اینکه چرا روزهایی که میتونستم کنار خانوادم به خصوص مرحوم پدرم باشم نبودم و از صبح تا ده شب سرکار بودم ...

 

تازه بعد از فوت پدرم دیگه ساعت 4 که تعطیله میام خونه و پنجشنبه ها هم خونه میمونم، به قول سیدمحمد لبه مرزم ولی راضیم و خوشحالم

ولی دیگه پدری نیست که کنارش باشم ...:((

 

 

هییییییییییییییچ نوع پیشرفتی اعم از مالی و کاری و از این دست ارزش محروم کردن خودمون از پیش پدر مادرمون نداره

 

 

خدا پدرتون رو رحمت کنه.


آره کاش راهی باشه که بشه در کنار خانواده، شاد و راضی زندگی کرد.

من تجربه بهم ثابت کرده چون مثل شماست قضیه ی خواب عصرم،نخوابم و شب 12-1 بخوابم،بازدهی بیشتری داره روزم.خستگی رو تا یه حد خوبیش رو میشه نخوابید وبعدش خواب ادم بپره. خلاصه اوصیکم به مقاومت در برابر خواب عصر

مقاومت کردم به خواب عصر اما نتیجه چندان عوض نشد.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی